در نبود شوهرم از هر فرصتی برای تنها شدن با احمد استفاده می کردم که ناگهان…!
در نبود شوهرم از هر فرصتی برای تنها شدن با احمد استفاده می کردم که ناگهان…! به گزارش منیبان به نقل از خراسان، زن جوان از اینکه همسرش به او مدام خیانت می کند و خودش بارها او را با دختر همسایه گرفته است، آشفته شده به حدی که می خواهد به همسرش خیانت کند […]
در نبود شوهرم از هر فرصتی برای تنها شدن با احمد استفاده می کردم که ناگهان…!
به گزارش منیبان به نقل از خراسان، زن جوان از اینکه همسرش به او مدام خیانت می کند و خودش بارها او را با دختر همسایه گرفته است، آشفته شده به حدی که می خواهد به همسرش خیانت کند تا تلافی کرده باشد.
در آخرین روزهای تابستان ۸ سال قبل زمانی که در اوج شور و حال جوانی قرار داشتم به مشهد مسافرت کردم و به همراه خانوادهام در یک هتل ساکن شدیم آن روزها تلاقی نگاهم با نگاه جوان ۲۳سالهای به نام احمد مسیر زندگیام را تغییر داد دیگر عاشق شده بودم و از هر فرصت و بهانهای برای خلوت کردن با احمد استفاده میکردم او پسر مدیر هتل بود و من هم به بهانههای مختلف در هتل میماندم تا بیشتر با احمد آشنا شوم که در این میان گاهی نیز پا را از صحبت و گفت وگو فراتر گذاشتیم.
درحالی که خانوادهام از این ارتباط پنهانی بیخبر بودند، مدتی بعد مشهد را به مقصد شهرمان ترک کردیم اما من دل باخته احمد بودم و ارتباط تلفنی ما با یکدیگر ادامه داشت تا این که روزی مادرم متوجه موضوع شد و من هم به ناچار پرده از این ارتباط پنهانی برداشتم. به همین خاطر ۶ ماه بعد و در ایام نوروز دوباره به مشهد آمدیم و با وجود مخالفتهای هر دو خانواده با یکدیگر ازدواج کردیم در چند ماه اول ازدواجمان چیزی نمیدیدم و تمام خوبیهای دنیا را در وجود احمد خلاصه میدیدم اما کم کم به روابط نامشروع و دوستی او با دختران دیگر پی بردم. باورم نمیشد اما حقیقت داشت. تصمیم گرفتم به این عشق ناخالص پایان دهم و به شهرم بازگردم اما التماسهای مادر احمد مرا از این تصمیم منصرف کرد.
در همین اثنا و درحالی که چند ماه از تولد فرزندم میگذشت دختر همسایهمان نیز از رابطهاش با احمد گفت. اگرچه به او قول دادم چیزی در این باره نگویم اما دیگر تحمل این زندگی برایم سخت بود چرا که احمد هیچ توجهی به من و فرزندم نداشت و مهر و محبت از زندگی ما رخت بربسته بود. در همین روزها بود که با رامین آشنا شدم و با انگیزه انتقام، من هم خیانت به همسر را با ادامه رابطهام با رامین شروع کردم. دیگر هر روز بیشتر از یکدیگر فاصله میگرفتیم که متوجه شدم احمد این بار با یکی از بستگانش ارتباط دارد.
این درحالی بود که او پی به ارتباط خیابانی من و رامین نیز برده بود و با شکایت همسرم، به تحمل دهها ضربه شلاق محکوم شدم اما نمیتوانستم بدون مدرک پرده از ارتباطات خیابانی همسرم بردارم. تنفرم از او شدت گرفته بود که فهمیدم زن دیگری را به عقد موقت خودش درآورده است. تصمیم به طلاق گرفتم اما احمد برای شکنجه دادن من حاضر به طلاق نیست./ خراسان
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید